آروشاآروشا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نی نی من

ده ماهگی آروشا

1392/7/13 14:13
نویسنده : مادر
1,511 بازدید
اشتراک گذاری

آروشای قشنگ من این ماه مامانیش باز شاغل شده و کمتر فرصت میکنه به وبلاگش سر بزنه.

آروشا تازه نه ماهش تموم شده بوده و ماه دهم زندگیش رو شروع کرده بود که همون ده اول ماه دهم یاد گرفت مبل رو بگیره و از روی زمین بلند بشه و بایسته. آنقدر هم با مزه می ایسته که آدم دوست داره بخوره این دختر رو. هر چی هم که بذارم روی مبل یکی یکی بر میداره نگاه میکنه و میندازه زمین بعد میخواد خم بشه و همونا رو برداره. اگر هم با فاصله از جای که ایستاده روی مبل بذارم سعی میکنه به صورت عرضی به کمک مبل حرکت کنه تا به مقصدش برسه. در واقع نیمه اول شهریور ماه دخترم اولین قدمهای عرضی رو برداشته و حالا منتظیم تا دخترم یاد بگیره که راه بره قربونش برم. جدیدا هم به کمک روروئکش قدم برداشتن رو یاد گرفته.

متاسفانه این ماه هم هر سه مون سرمای شدیدی خوردیم . اول بابای آروشا بعد من بعد هم نازنین دخترم

چند شب پیش داشتیم تی وی نگاه میکردیم که از شخصیت تلویزیونی بشکن زدن دو دستی یاد گرفت. حالا با هر صدای آهنگی هر دو دستش رو بهم میدوزه و شروع میکنه به بشکن بشکن دو دستی.

هر وقت بهش میگیم خدا کو؟ فوری با اشاره بالا رو نشون میده. بهش یاد دادم کاملا دماغ و چشم رو میشناسه. بهش میگم دماغ مامانی کو دستش رو محکم میکوبه روی بینی من. میگم چشم مامانی کو انگشت اشاره اش رو فورو میکنه تو چشمم!

بای بای و نانایهاش که کامل شده حسابی. همچین نانای میکنه که آدم باورش نمیشه این بچه ده ماهشه. هم بدنش رو با مزه تکون میده هم دست و پاهاش رو.

کارتون بی بی انیشتین رو هم خیلی دوست داره. روزی یک ربع تا نیم ساعت براش میذارم

چهاردست و پاش هم که از نیمه دوم شهریور تند شده و یکی از تفریحات دختر قشنگم اینه که میره توی اتاق خواب و هی در اتاق رو می بنده بعد باز میکنه دالی میکنه میخنده. دوباره در رو می بنده. اینم عکسش

 aaaa

کلمات رو که با فهم بیان میکنه دیگه. مثلا هر وقت بهش میگم بابا رفت. میگه بابا اد. هر وقت تشنه باشه خودش میگه آب. گرسنه هم که باشه با دیدن خوراکی میگه به.اما  چی بهش میگم بگو مامان میگه آبا ناراحت

جدیدا هم خیلی بهونه گیر شده دخترم. من فکر میکنم سه ماه آخر سال اول از نه ماهگی تا 12 ماهگی یه تحول محسوسی توی بچه ها هست. اصلا این آروشا با ایون آروشای یک ماهه پیش زمین تا آسمون فرق داره. مدام گریه میکنه و میگه فقط بغلم کنید. همش هم دست من رو میگیره بلند میشه در واقع همش در حال بلند شدن هست قشنگم.

نانازی من روز 26 شهریور به کمک رورو چند قدم به جلو برداشت و اون روز تا شب چند بار این کار رو تکرار کرد.

یکی از کارهای با مزه ای که این روزها انجام میده هر وقت بهش میگم مثلا این کار رو نکن اون هم به همون شکل ادای من رو در میاره و با اشاره انگشتشو هی تکون میده که این کار رو نکن. سعی میکنم یه عکس ازش بذارم

دیروز هم جواب تست آلرژیش رو گرفتیم.

متاسفانه آلرژیش به شیرگاو و بادام زمینی توی تست خون محرز شد. و کنجد و سفیده تخم مرغ و مواد افزودنی و نگهدارنده رو هم که از اول میدونستیم اما توی تست مثبت نشد که دکتر گفت ممکنه جواب تست صد در صد درست نباشه و فعلا این مواد رو هم بهش نمیدیم.

چند روز پیش هم شوهر عمه آروشا از دبی براش سه تا پاکت شیر بز پاستوریزه آورده که بعد از تماس با دکتر و اوکی ایشون میخام توی فرنیش از شیر بز استفاده کنم. همه آرزوم اینه که دختر خوشگلم بتونه مثل تمام بچه های دیگه شیرگاو و بستنی و خامه و مشتفاتش رو بخوره. به امید اون روز

اینم دو تا عکس خوشگل از ده ماهگی آروشای گلم.

ar

آروشا

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی من می باشد