آروشاآروشا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نی نی من

دوازدهه ماهه نازنینم

1392/9/6 10:31
نویسنده : مادر
738 بازدید
اشتراک گذاری

بهترین روز زندگی من روز تولد آروشا. امروز که دارم این مطلب رو می نویسم بیست و نهم آبان ماه سال ١٣٩٢ هست. تو سال گذشته عصرگاه چنین روزی بود که برای آخرین ویزیت باید دکتر میرفتم و دکتر رفتنم منجر شد به بدنیا اومدن دخترم در شبانگاه .

. اما امروز برای من و علیرضا یادآور قشنگترین روز زندگیمون هست. سال گذشته بیست و نهم آبان خداوند فرشته ای رو به ما داد که یک ساله با وجودش زندگیمون رو گرم و پرحرارت کرده.

آره آروشای ما، زندگی ما هم یک ساله شد.

یک سال با همه خوشی ها و سختی هاش گذشت و من یک ساله که لذت مادر شدن رو چشیدم. شاید مسئله حساسیت دخترم کمی این یک سال رو برای ما به خصوص برای من سخت تر کرد اما امیدوارم به زودزودی گلکم خوب خوب بشه و هم بتونه شیرمعمولی بخوره و هم خیلی خوراکی های دیگه که بچه ها می خورند وگرنه از این به بعد دیگه واسه دخترم سخت میشه. چون کاملا دیگه می فهمه و هر کس هر چی میخوره دلش میخواد.

امروز هم نوبت واکسن یکسالگی داره. این روزها درگیر فراهم کردن مراسم جشن تولد آروشا جونی هستم. تولد باتم زنبوری. یک تولد خانوادگی با حضور مادربزرگها، خاله و عمه ها و عموی آروشا. با این که تولدش امروز هست اما من و همسرم ترجیح دادیم تولد رو توی یه روز تعطیل برگزار کنیم.و به همین دلیل تولد روز جمعه است.

اما وصف دنیای این روزهای آروشا

این روزها دخترم خیلی خوردنی شده. از شیطنت های زودهنگامش گرفته تا کلمه های نامفهوم برای ما با منظور خودش. موقع صحبت کردن هم کلی دستهاش رو تکون میده و سعی میکنه منظورش رو به ما برسونه. ما هم که کم و بیش می فهمیم چی میگه. دیروز یه کار جالبی کرد. وقتی من داشتم سرامیکها رو تمیز میکردم سیم سیار برق رو که داشتم جا به جا میکردم خیلی محترمانه با اشاره انگشت (به منظور اینکه دست نزنی ها) واسم ادا درمیاره. گاهی هم دستهاش رو به نشانه نمیدونم تکون میده و میگی نمینا. کلماتی مثل ماما،بابا،دد، ددی، داجی به معنای دالی، نی نی ، نانا یا همون نه نه خودمون، اه، ابب، رو کامل ادا میکنه و میدونه چه موقع باید به کار ببره. مثلا هر وقت از بازی خسته میشه میاد سرش رو میزاره روی شونه من و میگه ماما. یا میره جلوی درب ورودی و میکوبه روی در و میگه دد. یا هر وقت باباش کار داره و میره توی اتاق خواب با لپ تاپش کار کنه فریاد میزنه بابا. بابا.

وقتی داشتیم تزیینات تولدش رو درست میکردیم یهویی برگشته میگه چیه؟ ما همونطوری مونده بودیم که چه جوابی باید بهش بدیم. خیلی برامون عجیب بود که اینطور سوال کرد. بعددوباره تکرار کرد چی جی؟ دستش رو هم به نشونه ندونستن تکون میداد. بدون اینکه ما ازش بخواهیم یا یادش بدیم خودش یاد گرفته سوال کنه درمورد چیزی که نمیدونه.

به جز این کلمه چیه یه بارم کامل پشت تلفن با مامانم کلمه الو رو تلفظ کرد. اما بعدش دیگه میگه ابووووو.

در آستانه تولدش هم دو سه روزی هست که می تونه بدون اینکه جایی رو بگیره روی پاهاش بایسته. اما هنوزقدمی بر نداشته به تنهایی. اما با کمک بلده خوب راه بره.

دندونهاش هم سه تا از بالا دارن در میان. شاید واسه همین باشه که خوب غذا نمیخوره

 

 

آروشا واکسن یکسالگیش رو زد. بعد از چکاب دکتر به خاطر دندونهای کمش بهش کلسیم داد. که زودتر دندونهاش رشد کنن. وزنش هم مطابق 6 ماه گذشته کم کم میره بالا. این ماه هم 300 گرم وزن گرفته و 9500 هست وزنش و قدش 78 و دور سرش هم 44. خوب قد کشیده اما وزنش کمه به نظرم. واسه همین لاغر به نظرمیرسه.

البته دکتر میگه بالای نموداره و خوبه. اما من دوست دارم دخترم تپلی تر باشه.

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی من می باشد