آروشاآروشا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نی نی من

اولین های نی نی

دختر خوب و قشنگم تصمیم گرفتم تمام کارهایی رو که برای اولین بار انجام میدی توی وبلاگت بنویسم. البته توی دفتریادداشتم هم می نویسم. مثل اولین باری که خواهی نشست یا اولین باری که حرف خواهی زد. فقط واقعا ازت معذرت میخوام که دیر به دیر به وبلاگت سر میزنم و به روزش میکنم چون خیلی وقتم رو با شیطنت ها و کارهات میگیری و از طرفی من هم دست تنهام و خیلی درگیر بچه داری!!!!!!!!!! اولین کار جالب و دوست داشتنی که شاید هر بچه ای انجام میده شروع به خندیدن توی بیداری یا دمر افتادن و برگشتن هست. اولین باری که دختر قشنگم توی بیداری خندید دقیقا ٥ روز مونده به ٤٠ روزگیش بود یعنی ٣٥ روزه بودی که خنده قشنگش رو مامان و باباش توی بیداری وقتی که با چشاش نگاهشون میکر...
26 فروردين 1392

اینم عکس های قشنگت عزیزمممم

آروشا جونی ما اصولا وقتی دوربین رو می بینه دیگه نمی خنده و مشغول هر کاری که باشه اون کار رو با دیدن دوربین متوقف میکنه و چشم به دوربین می دوزه. به همین دلیل من اکثر اوقات با موبایلم ازش عکس می گیرم/. در هر صورت با موبایل هم نمی خنده اما چند بار اتفاقی خندیده یا حواسش پرت بوده . اینم یه مدل خوابیدنه دیگههههههههههههههههه. دست های بهم پیوند خورده و زبانی بیرون از لبها!!! اینم قیافه آروشا خسته از مسافرت عید در خانه مادر جونش این یکی رو هم همین الان در حالیکه داشتی شیطنت میکردی ازت گرفتم.     ...
26 فروردين 1392

احساسات مامانی

دختر گلم روز دوشنبه 26 تیرماه باز هم وقت خانم دکتر مقصودی رو داشتم. هروقت که روز موعد دکتر رفتنم میشه کلی خوشحالم چون صدای قلب تو رو می شنوم و یه احساسی بهم دست میده که اصلا قابل مقایسه با قبل نیست. یه احساس عجیب . یک لحظه باورم نمیشه که یه موجود کوچولوی دوست داشتنی توی دلم دارم . این بار هم مثل همیشه وقتی خانم دکتر صدای قلبت رو با میکروفون دستگاهش پخش کرد لبخند گوشه لب بابایی نشست و مامانی هم که دل نازکه و هر دفعه اشک توی چشماش جمع میشه.  خبر بد این بود که وقتی خانم دکتر من رو وزن کرد. از وزن این ماهم اصلا راضی نبود و گفت 4 کیلو تو یک ماه! خیلی زیاده. باید رژیم بگیری و برنج رو خیلی محدود کنی. خلاصه مجبور شدم از امروز رژیم بگیرم. اما وا...
10 دی 1391

اسم دخترم آروشااااااااااااااااااااااااااا

من تقریبا از اواسط بارداریم اسم تو دختر نانازم رو انتخاب کردم. البته با موافقت کامل بابایی. من و بابایی دوست داشتیم اسم دخترمون کاملا ایرانی باشه. در ضمن تک باشه و کمیاب. معنی خیلی قشنگی هم داشته باشه. من خیلی سرچ کردم اما خوب تمام اسمهای با معنی فراوانی زیادی هم داشتند مگر اسمهایی که تلفظشون یه کم سخت بود. تا اینکه یه روز یه اسمی رو پیدا کردم که عاشق معنیش شده بودم و مطمئن بودم که کاملا ایرانی هست. با همکارم راجع بهش صحبت کردم و ساناز همکار مهربونم گفت خیلی اسم قشنگیه. اون روز گذشت و این اسم توی ذهنم بود تا اینکه به بابا علیرضا پیشنهاد دادم. اولش به خاطر تلفظش که یه کم سخت بود بابای گفت بذار بیشتر بگردیم اما در نهایت با گشت و گذار فراوان تو...
9 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی من می باشد